loading...
♂Đεζ ŠђεҚαşŦε♀

 

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ
بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!

 

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم

 

کــ ــه دیــدم مترسکـــــ

 

بـه کــلاغ میــ ــگویــد:

 

هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن

 

فقـــط تنهــام نــذار!!

 


ﮔــــﺎﻫــﯽ ...
ﻓﻘـــﻂ ﺍﺯ ﮐـــﻞ ﺩﻧﯿــــــﺎ ...
ﺩﻟﺖ ﯾﮑـــﯽ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺧــــﻮﺍﻫــﺪ ...
ﻭ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ ...
ﺗـﺎ ﺍﺑــﺪ ﻫـﻢ ﮐــﻪ ...
ﺧــﺪﺍ ﺧــﺪﺍ ﮐﻨــﯽ ...
ﺑــــﻪ ﺩﺳﺘـــﺶ ﻧﻤــﯽ ﺁﻭﺭﯼ ...
ﻣـﯽ ﺩﺍﻧــﯽ ﮐــﻪ ...
ﺑـــﺎﯾـــﺪ ﺑﮕــﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﮕــﺬﺭﯼ ...!!
ﻭ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ...
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ... 



ای دلــمـــــــــــــ....
کجــــآیــــیــــــــــــ.....؟!
حــــواستــــ ..کجـــــــآستـــــ...؟
نکنــــــد هــــوایـــــی شـــده ایــــــــــ...؟!
بـــــــاز کـــه شــــروع کـــردی بــه خیــــال بــــافــــیــــــــــ....!
چنـــــد بـــــار بگـــــویمـ او مــــال تـــــــو نیستـــــــ!!!
بــَســ کــن دلـــ ســـــــادهـــــــــــــــــــــــ

 

ای دلــمـــــــــــــ....

 

کجــــآیــــیــــــــــــ.....؟!

 

حــــواستــــ ..کجـــــــآستـــــ...؟

 

نکنــــــد هــــوایـــــی شـــده ایــــــــــ...؟!

 

بـــــــاز کـــه شــــروع کـــردی بــه خیــــال بــــافــــیــــــــــ....!

 

 بـچنـــــدــــار بگـــــویمـ او مــــال تـــــــو نیستـــــــ!!!

 

بــَســ کــن دلـــ ســـــــادهـــــــــــــــــــــــ

 

 

 

ﭼﻨﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ!
ﻣﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻏﻤﮕﯿﻨ ﺘﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ...
ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﺩ!
ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ؟؟؟
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ؟؟
ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ؟؟
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﺍ؟؟
ﯾﺎ؟؟...
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ!
ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ!
... ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ!...
ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻧﺮﻓﺘﻪ؟
ﺗﻮ ﯾﮏ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯼ

 


 اگه یه روز خواستی بری بدون با رفتنت من می میرم.

- پس اگه به مرگم راضی بودی برو.

- اگه تو رفتی و من مردم  بیاد اون روزهایی که به عشق هم تو گرما و سر ما با هم بیرون می رفتیم بیا سر قبرم.

- اگه تو رفتی و من مردم یه 5 شنبه بیا سر قبرم ،  فقط یه 5 شنبه ، بیاد 5 شنبه هایی که هیچ وقت نتونستیم با هم باشیم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم بیاد روز هایی که سر رو شونم می ذاشتی و می گفتی دوست دارم سرتو بذار رو قبرم و آروم بگو دوست دارم .آروم آروم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم یاد روز هایی که سر رو شونم میذاشتی گریه می کردی تا آروم بشی یه کم گریه کن ، فقط یکم

- آره ، بیاد همون روزا که دست به سرت می کشیدم تا گریه نکنی و نازت می کردم یکم رو قبرم دست بکش ، فقط یکم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم از خیرات بخور، بیاد روزهای که باهم غذا می خوردیم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم و بارون گرفت چند لحظه فقط چند لحظه چترتو ببند بیاد اون روزی که زیر بارون با هم بدون چتر قدم زدیم.

- اگه تو رفتی و من مردم تا آخر عمر یادت نره که تا آخر عمر یادم نرفت که دوست دارم . تا لحظه مرگ یادت بودم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم برام یه شاخه گل سرخ بیار بیاد دسته گل هایی که عاشقانه برات می اوردم

- اگه تو رفتی و من مردم و یه دفعه برام خیرات بپز ، فقط یه دفعه ، بیاد اینکه می دونی دست پخت تورو چقدر دوست دارم.

- اگه تو رفتی و من مردم برام کوکو سبزی خیر کن بیاد اولین غذایی که برام پختی .

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم دستو ، کف دست رو بذار رو قبرم بیاد روزی که دستا مونو به هم دادیم و گفتی هیچ کس نمی تونه این دستارو از هم جدا کنه و ما تا همیشه مال همیم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم یه بوس از عکس بالای قبرم بکن فقط یه بوس کوچولو ، بیاد روزهایی که با نهایت عشق می بوسیدمت.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم قول بده عصبانی نشی و دعوام نکنی (مثل همیشه که حرف از مرگم می زدم ) چون خیلی بهت گفته بودم که اگه بری می میرم و تو بازرفتی.خودت خواستی دیگه خوب.

- اگه تو رفتی و من مردم هر وقت دلت گرفت بیا سر قبرم بیا روزهایی که هر وقت دلت می گرفت می اومدم پیشت.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم انگشتات رو باز کن و تو خاک قبرم فرو کن بیاد روزهایی که با انگشتای باز دستت رو می گرفتم.

 - اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم  با شیشه به گل قبرم آب بده بیاد روزی که با شیشه بهم نوشابه می دادی.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم و خواستی بری خندون برو، بیاد همه روزهایی که شاد و خندون با هم خداحافظی می کردیم.

- آره ، مثل همه اون روزا باز بگو روز خوبی بود، خوش گذشت و بهترین روز عمرم بود ، اما دیگه نگو به امید دیدار، دیگه نگو وقتی رسیدی سر بزن چون من برای همیشه دیگه به آخرین مقصد رسیدم.

- اگه تو رفتی و من مردم و اومدی سر قبرم موقع رفتن یه تیکه از لباس برام جا بذار بیاد اولین چیزی خواسنم بهم هدیه بدی تا عطر تنت رو همیشه همراهم داشته باشم.

- اگه تو رفتی و من مردم هر وقت رفتی زیارت، برای شادی  دعا کن بیاد روزهایی که موقع زیارت برای خوشبختیمون در کنار هم دعا می کردیم.

- آره دعا کن دعا کن که شاید تو اون دنیا تو مال من شدی.شاید اونجا کسی نتونه تو از من بگیره.

- اما اگه نخواستی یا نتونستی این کارا رو بکنی پس ترکم نکو . اگه دوستم داری و به مرگم راضی نیستی ترکم نکن.

- بخدا آدم نمی تونه هر کاری رو که می خواد بکنه.کارایی هست که آدم حتی اگه بخواد نمی تونه بکنه.

 


 

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

بانوی دریای من

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

 


یکی نیس هم پایه گریه هام باشه ؟

یکی نیس شریک غصه هام باشه ؟

یکی نیس همدرد غمهام باشه ؟

یکی نیس باهاش بشم ما ؟

یکی نیس .....؟

تنهایی ام کجایی ؟ که درد خودم روفقط و فقط خودت میدونی

چقدر کم توقع شده ام!

نه آغوشت را میخواهم نه نگاهت را !

نه عشقت را و نه حتی بودنت را!

همین که از کنارم عبورکنی برایم کافیست

همین که بدانم هستی

همین که بدانم خوشی برایم کافیست

 


وقتی تو آمدی و دستت را به سویم دراز کردی ، گفتم

ــ از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی

ــ از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی

ــ از محبت ؟ : عشق

ــ از دوستی ؟ : صداقت

ــ از بهار ؟ : طراوت

ــ از سفر ؟ : انتظار

ــ از جدایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : ........

باز هم گفتم جدایی ؟ سکوت تو مرا شکست و به گریه انداخت .

به چشمانت نگاه کردم و گفتم بگو ...

تو آغوش به رویم گشودی و گفتی :جدایی ، هرگز ... بی تو من می میرم

 

یادش بخیر 

 

 


 

 

 

نبض مرا بگیر
نبضم نمیزند
انگار مرده ام
انگار رفته ام
در برزخی که تو
آرام خفته ای

با چشم های باز
خوابیده ای ولی
این بار چشم تو
بیمارو خسته نیست

چشمان باز تو
لبخند میزند
اما سکوت تو حرفی نمیزند
بیدار شو بخند، بیدار شو ببین
اشک مرا بشوی
نبض مرا بگیر

نبضم نمیزند
انگار مرده ام
شاید سکوت تو تنها مقصر است
در این کویر عشق
ما جانمان یکی است
وای این سکوت تلخ
پایان زندگی است

حرفی نمیزنی، نبضت نمیزند
انگار مرده ای
بی تاب می شوم
فریاد میزنم
وای از سکوت تو…وای از سکوت تو

 


تو میروی و انگار آسمان میداند
سکوت شبهای بی ستاره من ترانه میخواند
تو میروی و دلم را غروب میگیرد
تمام اشکهایم تو را بهانه میگیرد
به پای گریه های یک نگاه می نالد
پرنده ای برای چشم های تو میخواند
تو میروی و دلم را سکوت میگیرد
دلم برای نگاه تو هنوز هم میمیرد
دلم به پای خیال تو هنوز هم میسوزد
برای غنچه های غم شکوفه می چیند
تو میروی بدست یاد و زمانه می ماند
زمانه هم چه خوب غم به غم می بافد

تو میروی و انگار آسمان میداند

سکوت شبهای بی ستاره من ترانه میخواند

تو میروی و دلم را غروب میگیرد

تمام اشکهایم تو را بهانه میگیرد

به پای گریه های یک نگاه می نالد

پرنده ای برای چشم های تو میخواند

تو میروی و دلم را سکوت میگیرد

دلم برای نگاه تو هنوز هم میمیرد

دلم به پای خیال تو هنوز هم میسوزد

برای غنچه های غم شکوفه می چیند

تو میروی بدست یاد و زمانه می ماند

زمانه هم چه خوب غم به غم می بافد

 


 

زیادی دوستت داشتم!!!
میدانی اشتباه از کجاست؟؟؟
از تو نیست...!!!
هرجا رنجیدم
به رویت نیاوردم لبخند زدم...
فکر کردی درد ندارد
محکم تر زدی خنجرت را...

 

 

زیادی دوستت داشتم!!!

میدانی اشتباه از کجاست؟؟؟

از تو نیست...!!!

هرجا رنجیدم

به رویت نیاوردم لبخند زدم...

فکر کردی درد ندارد

محکم تر زدی خنجرت را...

 


 

چه ساده بودم

ان هنگام که میپنداشتم شکستن دل بدترین حادثه ی عالم است امروز که دلم شکست وعالمی تکان نخورد

به سادگی خودمیخندم…‏

چه ساده بودم

ان هنگام که میپنداشتم شکستن دل بدترین حادثه ی عالم است

امروز که دلم شکست وعالمی تکان نخورد

به سادگی خودمیخندم…‏

 

 

در دنیای من شغالها و کفتار ها توبه کرده اندٰ،

لاشخورها اجساد را خاک سپاری میکنند،

 

و اما....؟امان از آهو های تازه به دوران رسیده....؟

 

 

روانپزشکم دیوانه شد

 

وقتی چند لحظه از سکوتم را برایش معنی کردم...؟

 

 


سیگارم چه خوب درک میکند مرا 


وای که چه زیبا کام میدهد

این نو عروس هر شب تنهایی هایم


لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند

و من تا صبح بر لبانش بوسه میزنم


چه لذتی میبریم از همخوابگی

او از جان مایه میگذارد و من از عمر


هر دو میسوزیم به پای هم

 

یک روز یک دختر و پسر که خیلی همدیگرو داشت دارن به هم میگن:

پسر:اگه من بمیرم تو چیکار میکنی ؟

دختر :منم میمیرم

دختر:اگه من ......

:سریع پسره دخترتو تو بغلش میگیره  و میگه

هــیـــــــــــس هیچی نگو من بمیرمم نمیذارم تو چیزیت شه

چند وقته بعد دختره تو حادثه تصادف چشماش رو از دست میده

دختره:هنوزم با من میمونی ؟؟

پسر:آره دیوونه من عاشق تو ام  -همه جوره میخوامت

دختر:بخدا اگه چشم داشتم تا آخر دنیا مینشستم و نگات میکردم

بعد چند وقت به دختره خبر میدن یکی پیدا شده چشماشو بهت بده

دختره از ذوق زنگ میزنه پسره

پسره هم خیلی خیلی خوش حال میشه

روز عمل فرا میرسه و دختره بینا میشه

دختر بعد چند روز استراحت میره در خونه پسره

هرچی زنگ میزنه کسی درو باز نمیکنه

سریع کفری میشه و عصبانی مشه

دختر دید که بعد دو روز خبری نیست

 اومد همه کادو هایه پسرو پرتاب کرد در خونش

گفت خیلی نامردی

دیگه نمیخوامت

پسره هم با چشم خیس از پشت در

زمزمه میکرد

توروخدا مواظب چشمام باش

........

 


همه ی غم منی تو ، غم دنیا که غمی نیست

من ازت خاطره دارم خاطره درد کمی نیست

 

روبروی من عزیزم روزگار روشنی نیست

دائم از حال تو میگم حال من که گفتنی نیست

 

من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم

 

واسه من از تو گذشتن معنی یکی شدن شد

اوج پرکشیدن تو اول سقوط من شد

 

قلب من از باور تو فکر برگشتن نداره

من به هر راهی که میرم به تو میرسم دوباره…..

 


من ازت خاطره دارم خاطره درد کمی نیست
روبروی من عزیزم روزگار روشنی نیست
دائم از حال تو میگم حال من که گفتنی نیست
من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم
با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم
واسه من از تو گذشتن معنی یکی شدن شد
اوج پرکشیدن تو اول سقوط من شد
قلب من از باور تو فکر برگشتن نداره
من به هر را
درباره ما
Profile Pic
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند
ستایش کردم گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم گفتند بهانه است
خندیدم گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم
من محتاج نگاهی که بر من بلغزد نیستم
من خودم هستم و یک حس بهاری به خدا
که به صد عشق زمینی می ارزد.




خدایا
یک چیزی میگم ولی ازم دلگیر نشو
به خودت قصم آدم هات خیلی نامردن





بــ ـه کبــ ـریـ ـت نیـ ـازی نـیـسـ ـت!
سیـ ـ ـگـ ــار را بـــر لـبـــم مـ ـ ـی گـــذارم و
بـ ـه درد هـــایــ ـم فکـــ ـر میــ ـکــ ـنــ ـم
خــودش آتـ ـ ـش مـ ـی گیـ ـرد . . .!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 338
  • کل نظرات : 877
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 247
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 619
  • بازدید ماه : 1,712
  • بازدید سال : 12,605
  • بازدید کلی : 57,747