بغض شعرم را شکست آواز تو بی بی دل کشته ی سرباز تو بر چکاد قاف مخمل پوش شعر حسرت سیمرغ من پرواز تو پیش درگاه تو چون ویران کده ست هر چه میسازد ترانه ساز تو شب همیشه نقطه ی پایان روز هر شب آخر شب آغاز تو زیر باران ها به بیداری گذشت من برهنه خرقه رو انداز تو زخمه ی سازم به دست تو خودی ست من ولی بیگا نه ام با ساز تو قفل هر در را کلیدی محرم است من ولی نامحرم ام با راز تو هر کس از بازار تو شعری خرید من نباید می خریدم ناز تو.... نگو نامهربان بودیم و رفتیم نگو بار گران بودیم و رفتیم نگو اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سینا_سوونو در تاریخ 1348/10/11 و 11:33 دقیقه ارسال شده است | |||
آقای بی معرفت امشب ام ان تی وی برنامه ساعت 11/30 شب آهنگمون پخش میشه .نگاش کن حالشو ببر
درضمن سه شب پشت سره هم پخش میشه بای داداشه گلم |
درباره ما
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند
ستایش کردم گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم گفتند بهانه است
خندیدم گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم
من محتاج نگاهی که بر من بلغزد نیستم
من خودم هستم و یک حس بهاری به خدا
که به صد عشق زمینی می ارزد.
خدایا
یک چیزی میگم ولی ازم دلگیر نشو
به خودت قصم آدم هات خیلی نامردن
بــ ـه کبــ ـریـ ـت نیـ ـازی نـیـسـ ـت!
سیـ ـ ـگـ ــار را بـــر لـبـــم مـ ـ ـی گـــذارم و
بـ ـه درد هـــایــ ـم فکـــ ـر میــ ـکــ ـنــ ـم
خــودش آتـ ـ ـش مـ ـی گیـ ـرد . . .!
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت